سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
JavaScript Codes
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رامین - تمام زندگی من...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلیمان میان پادشاهی و مال و دانش مخیّر شد، پس دانش را برگزید و با این انتخابش ، دانش و مال و پادشاهی به او بخشیده شد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]   بازدید امروز: 4  بازدید دیروز: 3   کل بازدیدها: 125575
 
رامین - تمام زندگی من...
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه || تمام زندگی من [137]
[آرشیو(1)]


|| مطالب بایگانی شده || هفته دوم اسفند85
هفته سوم اسفند
نوشتهای پیشین
هفته چهارم اسفند
اولین برداشت 86

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || رامین - تمام زندگی من...
رامین
احساسی مهربون عاشق

|| لوگوی وبلاگ من || رامین - تمام زندگی من...

|| لینک دوستان من || اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
بی سرزمین تر از باد

|| لوگوی دوستان من ||








|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
سلام ای اشنا
نویسنده: رامین(یکشنبه 86/1/12 ساعت 12:4 عصر)


سلام ای اشنا با هجرت من          
بهارم بی تو سرد غربت من

بگو حالت چطوره روزگارم
طراوت بخش نوروز بهارم

مبارک باشه سال نو ستاره
همونکه چشماتو هیچ کس نداره

عزیزم زندگیت بی اشک و اهه ؟
هنوز مثل قدیم دور از گناه؟

هنوز ابیه رنگ اسمونت ؟
ستاره هست میونه کهکشونت

نمیدونم چرا پیشت که بودم
مثه حالا پر از غصه نبودم

ولی حالا صدام پر رنگ و ابه
سکوت اینجا برام عین عذابه

میدونی سفره هفت سینم امسال
یه حسی داشت جدا از حس هر سال

بجای سیر گل سوسن کشیدم
یه کم سرمه جای سرکه پاشیدم

بجای سکه یک قاب طلای
باعکست از همون روزجدای

اگر چه یاد تو اینجا عیونه
گذاشتم عکستو محض نمونه

خلاصه عید مون اینجوری سر شد
شب سیزده با تنهای بدر شد

عزیزم نامه ای خطی کلامی
برات سخته بدی حتی سلامی؟

نمیدونم چرا نامه نمیدی؟
قشنگم شاید از من دل بریدی؟

خودت گفتی برو یادت میمونه
اینم بگذار پای کار زمونه

میگفتی منتظر هستی همیشه
بدون دل از خیالت دور نمیشه

عزیزم روزگار خیلی عجیبه
بگو هر کی بخوایم میشه غریبه

شاید میگی این حرفا بهونه س
خیال پرداز کار یک دیونه س

خلاصه تا هنوز عمری به تن هست
بگو چشمات هنوز دنبال من هست؟

خدا حافظ امید روزگارم
بدون تا زنده ام دوست میدارم

 

 

بهار امد ولی افسوس که دلمان هنوز خزانیست

 


 بانوی فروردین من...


آهنگ آلبوم بهار ، دختر فروردین و فال
ریتم قشنگ عاشقی ، ترانه ی اول سال

بهار به اعتبار ِ تو ، تو کوچه پرسه میزنه
از بوم ِ باریک ِ لبت ، ترانه دل نمیکنه 


تو چشمای تو پُر زدن ، تعبیر ِخواب ِ آسمون
همنفسِ  نگات شدن ، آرزوی رنگین کمون 


بانوی فروردین من
ای عشقُ ،  ای آیین من
دوست دارم ، عاشقتم
لیلای من ، شیرین من 


ای از شکوفه اومده ، ای از سپیده سر زده
تو هفته های صورتی ، کی گفته نقّاشی بده
مداد  رنگی تُ بده ، ثانیه هامو  رنگ کنم
آخه منم دلم می خواد ، لحظه های مو قشنگ کنم 


انوی شب های بهار ، ای از بنفشه یادگار
تو ماه آسمونمی ، ستارَه تُ  تنها نذار ! 
فرشته ی ماه قشنگ ، با چشمای ترانه رنگ
غزل ترین بهانه ای ، دوسِت دارم با دل تنگ ! 



نظرات دیگران ( )

شکستن چاره این درد ما نیست
نویسنده: رامین(یکشنبه 86/1/12 ساعت 12:2 عصر)

 

 

 

شکستن چاره این درد ما نیست
که درد ما براش هیجا دوا نیست

اخه درمون و اسایش حرامه
تو این تن که غم ورنجش مدامه

غم دوری به صحن دل می کوبه
اخه اینجا فقط تنگ غروبه

عجب بی ابروی غم حیا کن
جای نفرین یه شب ما را دعا کن

اخه دیونه دل فرصت نداره
زمستون تا بهار طاقت میاره؟

الان اسفند وخشکم هنوزم
مث هیزوم توی شعله میسوزم

تو حرم شعله ها کاخ خیالم
می گه دنبال یه حس محالم

خدایا عمر ما قابل نداره
بگیر که زندگیم حاصل نداره

 

 

 

کاش میومد و میخوند حرفهای دلمو
نه زنگی .نه حرفی . نه یادگاری
نکنه برات اومد خواستگاری
خب ببینم کیه؟موهاش بلنده؟
توی خیابون بی صدا میخنده؟
چشاش چه جوره؟روشنه؟کشیدس
یقین دارم که شبیه سپیدس
دساش چی؟جنس دساش از بلوره؟
تو صورتش یه چیزی مثل نوره؟
ابروش چی؟حتما ابرواش کمونه؟
اخلاق ورفتارش چی؟مهربونه؟
چه رنگیه؟گندمی یا سفیده؟
چقد دوسش داری؟تبت شدیده؟
کجا دیدیش؟توی محل کارت؟
اون چی.مث تو شده بی قرارت؟
راستی مزش چی؟خیلی برمیگرده؟
همونه که تو رو کرده دیوونه؟
راستی موهاش چه رنگیه؟طلایی؟
یا رنگی مثل رنگ بی وفایی؟
قدش به قدت میخوره عزیزم؟
بردارم اسپند براتون بریزم؟
خب عزیزم منو خبر میکردی
با گریه هام گلویی تر میکردی
ترسیدی من اه بکشم یا نفرین؟
رد شه همون دقیقه مرغ امین
من تو رو نفرینت کنم ؟نمیشه
هنوز دوست دارم مث همیشه
تازه اگه دعاها مستجاب بود
قصه ی ما حالا توی کتاب بود
خلاصه که یه جمله مینویسم
با بارون پلکای سرخ وخیسم
اگه دعاهای منو می خودن
به جای اون منو پیشت می شوندن
تا وقتی کلاغ نره به خونه
این ارزو توی دلم میمونه



نظرات دیگران ( )

لالای
نویسنده: رامین(یکشنبه 86/1/12 ساعت 12:2 عصر)

 

 


لالالاقصه های خیلی ساده
از اونهای که توش مهتاب زیاده

لالالاخوابهای خیلی پریشون
از ادمهای با چشمای گریون

لالالا باد بادکهای طلای
تو صندوقچن ولی بد جورهوای

لالالا چشمای همرنگ بارون
خیابوناش پر از مردای حیرون

لالالا مهتابا چه بی فروغن
خدایش غصه ها بیشتر دروغن

لالالارفتنای بی بهونه
یکی اینجور یکی هم کنج خونه

لالالا عاشقای احتمالی
دوست دارم چه رویای محالی

لالالا حرفای زیبای رنگی
دروغ واین همه نازو قشنگی

لالالا منتظر موندن تو مهتاب
تموم لحظهاش بی تاب وبی خواب

لالالا مهربونی نا امید
دل خورشید خانومم نا امید

لالالاقابامون غرق غبارن
فقط یه سایه رو یادت میارن

لالالارویاهای لاجوردی
پر ازحرف عزیزم بر میگردی

لالالاگولدونامون غرق نیازن
چشامون از بی خوابی باز بازن

لالالا فال حافظ بی سمر بود
اون از اول به فکر یک سفر بود

لالالا جنگلامون بی درختن
جدای ها عزیزم خیلی سختن

لالالاناز چشماشو کشیدن
بجز اون از یه دنیا دل بریدن

لالالاوعدهای روز دیدار
بدون کم غصه ای نیست داشتن یار

لالالااولش حرفا قشنگن
همیشه اسموناشون یه رنگن

لالالابا وفا موندن گناهه
اخه کارای دنیا اشتباه

لالالا رفتم از یاد تو زیبا
چه زود رفت ازخیالت روزوشبها

لالالانامه هانون بی جوابن
یه حرف مشترک عشق ها سرابن

لالالا شک وتردیدا یقینن
همه دنبال یاری نازنین

لالالا پس چی شد نازو اداها
کدوم خوش بخت مضمون دعاهات

لالالاعشقامون رنگ فریبن
اخه چشمام توی چشمات غریبن

لالالاراه برگشتی نمونده
نگاه اخرت دلمو شکونده

لالالادل برید از من چه اسون
خدا حافظ نگفت ورفت تو بارون

لالالا گفتم اونقدر تا سحر شد
همه عمرم پای چشماش هدر شد

لالالاشب بدون اون حرومه
بخواب که قصه امشب تمومه

 

 

رفتی سفر باز منو یادت رفت
شرطای عاشق بودنو یادت رفت
رفتی سفر چیزای تازه دیدی
دیدی و خط رو اسم من کشیدی
رفتی سفر ترانه ها یادت رفت
تک تک عاشقانه ها یادت رفت
سپردی عشقمو به اب ودریا
قلبمو جا گذاشتی لای ابرا
نگاهمو دادی به باد وبارون
عین یه عابر گوشه ی خیابون
رفتی سفر بدون یه خاطره
میخواستی عشقم از تو فکرت بره
رفتی سفر منو فراموش کنی
به حرف ادم عاقلا گوش کنی
رفتی سفر ببینی این دیوونه
تا کی میخواد منتظر بمونه
رفتی سفر اشکمو در بیاری
گفته بودی طاقتشو نداری
رفتی سفر نه خبری .نه چیزی
انگار نه انگار که برام عزیزی
رفتی سفر خیلی چیزا یادت رفت
انگار تمام قصه ها یادت رفت
قولا تو انگاردادی دست نسیم
دروغه که بگم بهم میرسیم
عشقمو بخشیدی به کوه ودره
حتی منو دوست نداری یه ذره
حرفای قبل سفرت دروغ بود
من نبودم خیلی سرت شلوغ بود
رفتی سفر جای منو گرفتن
تمام دنیای منو گرفتن
خبر نداشتم میری تنها میشم
تنها ترین عاشق دنیا میشم
گفتی که با سفر عوض نمیشه
عشقی که میمونه واسه همیشه
رفتی وحرفات مث برفا اب شد
اسمون انگار رو سرم خراب شد
تمام این حرفای خوب یادت رفت
قصه دریا وغروب یادت رفت
عشق من و عکس خودت یادت رفت
نقشه واسه تولدت یادت رفت
پاییز وبرگای طلا یادت رفت
انگار تمام ماجرا یادت رفت
سپردی قلبتو به قلب دیگه
شاید بهت حرفای بهتر میگه
رفتی وپا روی رویاهام گذاشتی
تا ته دنیا چش به رام گذاشتی
سفر بده کاش نمی رفتی سفر
خیلیه که از تو ندارم خبر
منم میخوام برم یه جای خلوت
بگم به هرچی قهر ودوری لعنت
همین روزا تو داری برمیگردی
ببین با عشق زندگیم چه کردی
بیا بگو هنوز منو یادت هست
هنوز میشه یه عهد نقره ای بست
یا نمی ریم یا دیگه با هم می ریم
چون همو یادمون نره کم میریم



نظرات دیگران ( )

یادته چه عهدا بستیم
نویسنده: رامین(یکشنبه 86/1/12 ساعت 12:0 عصر)

 

یادته  چه عهدا بستیم سرعمری مهربونی           
چه دعاهای میکردیم که جدا نشیم زمونی

یادته با فال حافظ چه شبای که نشستیم
واسه تک تک شعراش ما با هم چه شرطا بستیم

یادته روزه گرفتیم تا خدا مارو ببینه
گفتی تنها راه موندن سر عاشقی همینه

یه روزی رفتیمو کندیم رو درخت اسممونو
همون روز قرار گذاشتیم بشکنیم طلسممونو

چه غروبا لب دریا با روشنا غزل نوشتیم
که خدایا ما میدونیم همر دومون از یه سرشتیم

واسه ما جشن تولد یه بهونه بود همیشه
که رو هدیه بنویسیم دلم از تو دور نمیشه

من میگفتم که قشنگه بوسه معشوق وماهش
گفتی دست بردار عزیزم من میترسم از گناهش

یادمه مریض شدی تو حالت بدتر میشد هر شب
یادمه داشتی میسوختی عزیزم تو اتیش تب

کار من گریه وگریه کار تو سوختن وساختن
یه سره دعا میکردم واسه هستیو نباختن

اولاش طاقت اوردی ولی حیف صبر وقرارت
چی بگم چه زود تموم شد گل یاس عمر بهارت

حالا هر روز سر خاکت نمیشه که اشک نریزم
کاشکی که خدا میاورد منو پیش تو عزیزم

 

 

 

نرو زیبا

 

نرو زیبا رفتنت واسه دلم ضرر داره
اونورا ادم بد فراوونه.خطر داره
سایه روشن چشات داد میزنه میخوایبری
شب ناز مزه هات علامت سفر داره
نرو زیبا همیشه وحشت من از این بوده
که یکی یه جایی به چشمای تو نظر داره
تو مراقب تمام لحظه هامی.میدونی
نباشی هرکی تو دستاش.دو سه تا تبر داره
منم این دیارو.این ادما رو دوس ندارم
ولی هرچی که باشه علی داره.غزل داره
نرو زیبا .لااقل به خاطر پسرکی
که یه دل از همه عاشقا دیوونه تر داره
تو بمون حتی اگه مال کس دیگه بشی
بودنت رو خط به خط زندگیم اثر داره
نرو زیبا بسمه هر چی که پیشم نبودی
به خدا این پسرک یه قلب در به در داره
می ری اونجا چه کنی دل منو بسوزونی؟
بگی مشکل تو ا.عاشقی دردسر داره
نرو زیبا به خدا از این دیوونه تر میشم
واسه اون چشمای تو تفاوتی اگر داره
توفقط نمیدونی چقد دوست دارم همین
خدا اما شاید از این عاشقی خبر داره
نرو زیبا هستی علی عاشقت اینه
یه دل و.یه زیباو.یه چشم تر داره
تو نباشی میمیرم.اما چی گفتم مردنم
واسه ی تو و خیالات فرقی ام مگه داره؟
زندگی سازیه که ما همه کوکش میکنیم
زیر داره.بالا داره.پایین داره.زبر داره
گاهی تلخه.مث جام شوکرانه رفتنت
گاهی ام مثل خیال موندنت شکر داره
بال پرواز ندارم اما بری باهات میام
دل واسه بودن با تو.هزارتا بال و پر داره
اینو گفتم که نری.باز ولی با خودت بگی
جایی نیس این پسره دس از سر ما برداره



نظرات دیگران ( )

جهان خوابیده و بیدار نمی شه
نویسنده: رامین(شنبه 86/1/11 ساعت 8:42 عصر)

 

جهان خوابیده و بیدار نمی شه
نمی خواد بشنوه زنگ ِ صداتُ
نمی خواد ردّ پات آیینه باشه
داره می شوره با خون کوچه هاتُ

مگه غرور ِ آسمون  ، سهم ِ پرندگی نبود
مگه تواضع ِ زمین ، برای زندگی نبود
حالا چرا فقط قفس ، ترانه می شه تو گلو
چرا گلوله می وزه ، به شاخه های آلبالو
تو که تبر نمی تنی ، به دور ریشه های تاک
واسه چی پَرپَر می زنن ؟؟ جوونه هات به روی خاک

جهان خوابیده و بیدار نمی شه
نمی خواد بشنوه زنگ ِ صداتُ
نمی خواد ردّپات آیینه باشه
داره می شوره با خون کوچه هاتُ

با تو سکون سرد سنگ ، آیینه رُ محک زده
حالا که خون ِ  شاپرک  ،  رو تن ِ  گل شتک زده
تفنگ تو مشت توئه ، گلوله هات باور ِ سنگ
صدای شلیک نمیاد ، تو این دفاع ِ بی تفنگ
پیرهن ِ خونی توئه  ،  گواه ِ سبز ِ معجزه
به راه رفته شک نکن ، تا اخرین مبارزه



نظرات دیگران ( )

اسمون امروز ابری دوباره
نویسنده: رامین(شنبه 86/1/11 ساعت 8:35 عصر)

 

آسمون امروز ابریه دوباره
انگار می خواد بارون ِ خون بباره
شاید پرنده ای رُ سر بریدن
که چشم من هوای گریه داره

اینجا همیشه چشم ِ ابرا خیسه
بارون داره رو شیشه می نویسه
پنجره ها چشماتونو ببندید
سنگ به شکستن شما حریصه

تنگ ِ غروبه دل ِ من گرفته
آیینه ها بوی لجن گرفته
غریبه ام با این هوای سربی
غربت ِ من رنگ ِ وطن گرفته

آسمونا  آبستن ِ تگرگه
زخم ِ خزون رو تن سبز ِ برگه
شمردن شماره های معکوس
موسیقی صدای پای مرگه

آزادی حرف تازه ای نداره
از آسمون داره قفس می باره
خسته شدیم بس که ترانه خوندیم
از زندگی ،  از مردن دوباره

اما بازم قفس همیشگی بود
همیشه مرگ شروع زندگی بود
فایده نداشت فریاد خسته ی ما
تقدیر این قبیله بردگی بود


 



نظرات دیگران ( )

چه تلخ چه شیرین
نویسنده: رامین(شنبه 86/1/11 ساعت 8:24 عصر)

 

 

چه تلخ چه شیرین


 

دستِِِِ من به آرزوهام اگه با تو نرسیده


عوضش چشمای خیسم صد دفه خوابتُ دیده


اگه هدیه ای ندادی که بمونه یادگاری


عوضش خاطره هام ، با خودت همیشه داری


سردی خونه هنوزم ، تلخی خزونُ داره


اما با تموم سردیش بوی تابستونُ داره


اگه حتی این ترانه ظاهر شادی نداره


اما آهنگِ قشنگش ، تو رو یا د من میاره


می بینی چه تلخ چه شیرین، میتونه مال تو باشه


با همه حادثه ها باز ، دلم دنبال تو باشه

 


 

زمزمه های دل دیوانه
سلام
خواستم چیزی گفته باشم.شاید من زیاده روی کردم.شایدم احساسی برخورد کردم
نمیدونم.این روزا حال مساعدی ندارم.دلیلش رو هم نمیدونم
از بخت واقبال روزگاره یا تقصیر خودمه؟
عمریه غم شده مهمون دلم
از دو رنگیا پریشونه دلم
ادما هم دیگه رو گول میزنن
دست نذار روی دلم خونه دلم
ای خدا قلب ادما مث سرابه
یاعطا کن چاره یا مردن ثوابه
اون که از رفاقت و مردونگی دم میزنه
بی هوا از پشت سر خنجر به ادم میزنه
خط باطل میکشه روشوق و سرمستی تو
میگیره چشم طمع برهمه هستی تو
ای خدا قلب ادما مث سرابه
یا عطا کن چاره یا مردن ثوابه
در هر حال اونی که باید بخونه که نمیخونه
منم برای دل خود میگم تا بار اون روی دوشم کمتر بشه
بدرود



نظرات دیگران ( )

سال نو مبارک
نویسنده: رامین(پنج شنبه 85/12/24 ساعت 10:41 عصر)

 


 


همیشه سلام


دوستای مهربونم سال جدید‏ُ  بهتون تبریک می گم


و برای همه ی شما قشنگترین آرزوها رو آرزو می کنم و امیدوارم همیشه تندرست و موفق در کنار خانواده عزیز زندگی رو سپری کنید


دوستای مهربونم خیلی خوشحالم که با شما خوبان نازنین آشنا شدم .


مطمئنم که خدا خیلی دوسم داره که دوستایی خوبی مثه شما رو بهم هدیه داده .


ازتون خیلی ممنونم و از خدا بسیار سپاسگزارم




نظرات دیگران ( )

شاپرک
نویسنده: رامین(پنج شنبه 85/12/24 ساعت 10:17 عصر)


 

اشکاتو پاک کن شاپرک بخدا شب تموم میشه

گریه نکن گریه نکن اشکای تو حروم  میشه

اسیر دست شب  نشو چشماتو واکن  شاپرک

خودتو قربونی نکن تو این جدال صد به تک!

من با تو همقسم میشم با تو می مونم همیشه

خودت می دونی عزیزم بی تو بمونم نمیشه

زنده میشم با نفست با عطر تو جون می گیرم

اگه بمونی پیش من به خدا  آروم می گیرم

پیشم بمون پیشم بمون همیشه عاشقم بمون

شاپرک باغ خدا...... برای من بازم بخون


 



نظرات دیگران ( )

دل دوست داره دیوونه
نویسنده: رامین(پنج شنبه 85/12/24 ساعت 9:38 عصر)

 

 


دل دوست داره دیوونه

حرف ِ اول ِ الفبا ، تو دل ِ عاشقا داله


با ( الف ) دوست دارم ها ، یه تصور ِ محاله


با دوست دارم شروع شد ، جمله های عاشقونه


منم این جمله رُ ساختم ، دل دوست داره دیوونه


من خودم یه جمله هستم ، با نهاد و با گزاره


فعل من پُر از پرستش ، شب من پُر از ستاره


تو رُ دیدم ، تو رُ خواستم ، اومدی تو سرنوشتم


تو رُ توی شعر ِ رگهام ، جمله جمله خون نوشتم


ای که مستقبل و ماضی ، توی چشمای تو حاله


ازل و ابد تو چشمات ، رنگ قهوه ایه فاله


حرف ِ اول ِ الفبا ، بعد از این همیشه داله


با ( الف ) نوشتن دل ، یه تصور محاله


با دوست دارم شروع شد ، جمله های عاشقونه


منم این جمله رُ ساختم ، دل دوست داره دیوونه



شب ِ عروسی ِ توئه

از کوچه تون صدا میاد ، صدای ساز و هلهله


شب ِ عروسی ِ تو و شب عزای این دله


هر کسی از راه می رسه ، شیرینی و گل میاره


اما فقط چشمای من ، شبیه ابرا می باره


من گل نمیْفْرستم برات ‍‍، شاید یه چیز یادت بیاد


شب ِ تولد منه ، زندگی مو دادی به باد


بگو چی کم داشتم از اون ، که پا گذاشتی رو دلم


من مگه خوبت نبودم ، یا کمتر از اون خوشگلم


تو شاد و خندونی ولی ، من گریون ِ خاطره ها


این غریبه بگو کیه ؟ قرار گرفته بین ما


نگو که تقصیر تو نیست ، که دل ِ من خون ِ ازت


عروسک تازه ی تو ، هیچی نمی دونه ازت


حالا منم مثل همه ، یه دسته گل تو دستمه


همرنگ ِ بی وفاییات ، هدیه قلب خستمه


گلای سرخ ِ عاشقی ، نسترن ِ سفید شدن


تو قلب ِ من ستاره هات ، خاموش و ناپدید شدن


عجب زمونه بی وفاست ، اینجا همه می شناسنم


هیشکی نمی پرسه چرا؟ پیرهن عشق نیست به تنم

 


دل ُ روزنامه پیچیدم ، توی جعبه ای گذاشتم


خوب و محکم اونو بستم ، راه ِ دیگه ای نداشتم


بردمش اداره ی پُست ، دادمش برات بیارن


دل ُ تحویل نگرفتن ، پیش ِ بسته ها بذارن

گیر دادن دلت بزرگه ، نمی شه اونو فرستاد


مونده بودم چه کنم من ، دل ِ من یاد ِ تو افتاد


یاد ِ اون روزی که قلبت ، یه دفه مثه یه سنگ شد


خاطراتت یادم اومد ، دل ِ من دوباره تنگ شد

حالا من این دل ِ تنگ ُ ، می دمش برات بیارن


ایندفه می شه فرستاد ، انگاری حرفی ندارن


دل ِ من قدِّ یه دنیا ، تو رُ دوس داره همیشه


پیش من باشی نباشی ، عاشق ِ هیشکی نمی شه

دل ِ من پیش تو باشه ، اگه می شه نگهش دار


حس کنم مال ِ تو هستم ، لااقل واسه ی یکبار


توی جعبه ای گذاشتم ، راه دیگه ای نداشتم


دادمش برات بیارن ، انگاری حرفی ندارن



نظرات دیگران ( )

   1   2   3   4   5   >>   >