سال نو مبارک
نویسنده: رامین(پنج شنبه 85/12/24 ساعت 10:41 عصر)
همیشه سلام
دوستای مهربونم سال جدیدُ بهتون تبریک می گم
و برای همه ی شما قشنگترین آرزوها رو آرزو می کنم و امیدوارم همیشه تندرست و موفق در کنار خانواده عزیز زندگی رو سپری کنید
دوستای مهربونم خیلی خوشحالم که با شما خوبان نازنین آشنا شدم .
مطمئنم که خدا خیلی دوسم داره که دوستایی خوبی مثه شما رو بهم هدیه داده .
ازتون خیلی ممنونم و از خدا بسیار سپاسگزارم
شاپرک
نویسنده: رامین(پنج شنبه 85/12/24 ساعت 10:17 عصر)
اشکاتو پاک کن شاپرک بخدا شب تموم میشه
گریه نکن گریه نکن اشکای تو حروم میشه
اسیر دست شب نشو چشماتو واکن شاپرک
خودتو قربونی نکن تو این جدال صد به تک!
من با تو همقسم میشم با تو می مونم همیشه
خودت می دونی عزیزم بی تو بمونم نمیشه
زنده میشم با نفست با عطر تو جون می گیرم
اگه بمونی پیش من به خدا آروم می گیرم
پیشم بمون پیشم بمون همیشه عاشقم بمون
شاپرک باغ خدا...... برای من بازم بخون
دل دوست داره دیوونه
حرف ِ اول ِ الفبا ، تو دل ِ عاشقا داله
با ( الف ) دوست دارم ها ، یه تصور ِ محاله
با دوست دارم شروع شد ، جمله های عاشقونه
منم این جمله رُ ساختم ، دل دوست داره دیوونه
من خودم یه جمله هستم ، با نهاد و با گزاره
فعل من پُر از پرستش ، شب من پُر از ستاره
تو رُ دیدم ، تو رُ خواستم ، اومدی تو سرنوشتم
تو رُ توی شعر ِ رگهام ، جمله جمله خون نوشتم
ای که مستقبل و ماضی ، توی چشمای تو حاله
ازل و ابد تو چشمات ، رنگ قهوه ایه فاله
حرف ِ اول ِ الفبا ، بعد از این همیشه داله
با ( الف ) نوشتن دل ، یه تصور محاله
با دوست دارم شروع شد ، جمله های عاشقونه
منم این جمله رُ ساختم ، دل دوست داره دیوونه
شب ِ عروسی ِ توئه
از کوچه تون صدا میاد ، صدای ساز و هلهله
شب ِ عروسی ِ تو و شب عزای این دله
هر کسی از راه می رسه ، شیرینی و گل میاره
اما فقط چشمای من ، شبیه ابرا می باره
من گل نمیْفْرستم برات ، شاید یه چیز یادت بیاد
شب ِ تولد منه ، زندگی مو دادی به باد
بگو چی کم داشتم از اون ، که پا گذاشتی رو دلم
من مگه خوبت نبودم ، یا کمتر از اون خوشگلم
تو شاد و خندونی ولی ، من گریون ِ خاطره ها
این غریبه بگو کیه ؟ قرار گرفته بین ما
نگو که تقصیر تو نیست ، که دل ِ من خون ِ ازت
عروسک تازه ی تو ، هیچی نمی دونه ازت
حالا منم مثل همه ، یه دسته گل تو دستمه
همرنگ ِ بی وفاییات ، هدیه قلب خستمه
گلای سرخ ِ عاشقی ، نسترن ِ سفید شدن
تو قلب ِ من ستاره هات ، خاموش و ناپدید شدن
عجب زمونه بی وفاست ، اینجا همه می شناسنم
هیشکی نمی پرسه چرا؟ پیرهن عشق نیست به تنم
دل ُ روزنامه پیچیدم ، توی جعبه ای گذاشتم
خوب و محکم اونو بستم ، راه ِ دیگه ای نداشتم
بردمش اداره ی پُست ، دادمش برات بیارن
دل ُ تحویل نگرفتن ، پیش ِ بسته ها بذارن
گیر دادن دلت بزرگه ، نمی شه اونو فرستاد
مونده بودم چه کنم من ، دل ِ من یاد ِ تو افتاد
یاد ِ اون روزی که قلبت ، یه دفه مثه یه سنگ شد
خاطراتت یادم اومد ، دل ِ من دوباره تنگ شد
حالا من این دل ِ تنگ ُ ، می دمش برات بیارن
ایندفه می شه فرستاد ، انگاری حرفی ندارن
دل ِ من قدِّ یه دنیا ، تو رُ دوس داره همیشه
پیش من باشی نباشی ، عاشق ِ هیشکی نمی شه
دل ِ من پیش تو باشه ، اگه می شه نگهش دار
حس کنم مال ِ تو هستم ، لااقل واسه ی یکبار
توی جعبه ای گذاشتم ، راه دیگه ای نداشتم
دادمش برات بیارن ، انگاری حرفی ندارن
دیگه هوامُ نداری
این روزا چه زود بهت بر می خوره نمی دونم که باید چیکار کنم
دیگه این روزا هوامو نداری این روزا پنهونی گریه می کنی
چی شده ابریه آسمونِ تو؟ هستی و انگاری نیستی پیش من
چقد این روزا بهونه گیر شدی نکنه دلت هوایی شده باز
این روزا سهم من از چشمای تو آخه من چی کم گذاشتم واسه تو
تقدیم به همه ی دختران ماه اول بهار :
بانوی فروردین من...
بهار به اعتبار ِ تو ، تو کوچه پرسه میزنه
از بوم ِ باریک ِ لبت ، ترانه دل نمیکنه
تو چشمای تو پُر زدن ، تعبیر ِخواب ِ آسمون
همنفسِ نگات شدن ، آرزوی رنگین کمون
بانوی فروردین من
ای عشق هم آیین من
دوست دارم ، عاشقتم
لیلای من ، شیرین من
ای از شکوفه اومده ، ای از سپیده سر زده
تو هفته های صورتی ، کی گفته نقّاشی بده
مداد رنگی تُ بده ، ثانیه هامو رنگ کنم
آخه دل منم میخواد ، لحظه های مو قشنگ کنم
بانوی فروردین من
ای عشق هم آیین من
یوسف به یوسف عاشقم
در بُهتِ دست و پیرهن
بانوی شب های بهار ، ای از بنفشه یادگار
تو ماه آسمونمی ، ستارَه تُ تنها نذار !
فرشته ی ماه قشنگ ، با چشمای ترانه رنگ
غزل ترین بهانه ای ، دوسِت دارم با دل تنگ !
|
|
نمی دونم که دلت از چی پُره اخلاقت مدّتیه همینطوره
هوای اشکِ چشمامُ نداری تو که حالِ خنده هامُ نداری
کی شکسته دلِ مهربون تو؟ آخه من چیکار کنم بدونِ تو؟
نکنه از من و دل تو سیر شدی بگو که به عشقِ کی اسیر شدی
یه بغل غصه و دلواپسیه که حالا قسمتِ من بی کسیه |
بازم میام به دیدینت...
ای نازِ مهربون سلام ، باز اومدم به دیدنت
حال و هوام بارونیه ، از غمه پر کشیدنت
همبازی قشنگ من ، حالت چطوره مهربون ؟
خوش میگذره بدونِ ما ، زندگی توی آسمون
خورشید خانوم حالش خوبه؟ از آسمونا چه خبر ؟
اینجا هنوزم ابریه ، از وقتی که رفتی سفر
عزیزم از خودت بگو ، چشمای نازت چطورن ؟
جات خالیه روی زمین ، بچه ها از گریه پُرن
فراشِ پیرِ مدرسه ، دیروز سراغِ تو گرفت
لاله بهت سلام رسوند ، ادرس داغِ تو گرفت
مبصرِ اخموی کلاس ، دلش واسه تو تنگ شده
شبنم احمدی حالا ، عاشق شده ، زرنگ شده
ترانه رُ یادت میاد ، این روزا خواستگار داره
دوربرش نمی شه رفت ، همش میگه که کار داره
افشینُ که یادت میاد ، اون که بهت شماره داد
این روزا به هوای تو ، همه جا دنبالم میاد
چند بار ازت خبر گرفت ، گفت : اتفاقی افتاده ؟
امروزم انگار اومده ، پشت درختا ایستاده
هنوز خبر نداره که عشقش از اینجا پَر زده
امرزو دیگه آوردمش ، ببین چقد حالش بده
چه روزگارِ سختیه ، طاقتِ من تموم شده
تمومه خاطرات خوب ، با رفتنت حروم شده
خُب بگذریم باز چه خبر ؟ خدا واسه تو چی نوشت ؟
انگاری خوش می گذرونی ! تنها که نیستی تو بهشت !
هفته ی بعد قراره که دسته جمعی با بچه ها
یه سر بیام به دیدنت ، با چند تا از معلما
حالا دیگه باید برم ، بازم میام به دیدنت
هفته به هفته نازنین ، از غمه پَر کشیدنت...
چیزی نمی گم اما تو بی برو بگرد می بازی
حتی اگه قد یه شهر دروغ تازه بسازی
آبروتُ نمی برم بذار اونو داشته باشی
خودت می خوای مدل بشی سر کلاس نقاشی
مطلبی رو که چاپ شده خودت نوشتی ؟ تنهایی!
خسته نباشی سردبیر، بگو که فردا کجایی؟
دور و بره من که پُره ، از آدمای الکی
من زنگ زده بودم بهت ؟! وای که چقد با نمکی
واست ترانه هم می گم، هیچم نمی ذارم کمش
این اداها دیگه چیه خودم برات می فروشمش
ترانه من زیاد دارم، باشه برا دوست دخترات
خواستی به مریمم بگو ، برو جلو دارم برات
بازم بیا اینطرفا، دماغ سوخته می خریم
پینوکیو گریه نکن ، آبروتُ نمی بریم
سلام ما رو برسون به روباه و گربه نره
گفتی شبا سوژه می دی ، هر کی نرسونه خره
دزد باباته، دزد خودتی، دزد جد و آباد توئه
بازی فردا رو ببین، نتیجه شم دوبه دوئه
ببین که علم غیب دارم، ازم بترسی بهتره
یه دفه سوسکت میکنم، که دیگه خوابت نبره
تو کی هستی؟!
نویسنده: رامین(پنج شنبه 85/12/24 ساعت 8:16 عصر)
تو کی هستی؟!
آی غریبه آی غریبه نمی دونم تو کی هستی
توی قلبم پا گذاشتی ، مرز بودنُ شکستی
غریبه آخ اگه می شد که بدونم تو کی هستی
تو رها تر از پرنده ، روی شونه هام نشستی
دلی که لحظه به لحظه ، می رفت هر جایی که می خواست
حالا با اومدن تو انگاری یک قرن ِ تنهاست
نمی دونی دل عاشق ، این روزا چه حالی داره
این روزا غمه عجیبی ، توی قلبم پا می ذاره
تو شدی خدای قلبم ، توی قلبم لونه کردی
اومدی تو سرنوشتم ، دلمو دیوونه کردی
یه سوار باشکوه
توی این شبای بی حوصله ی ساکت و پوچ
توی این دقایق ِ بی رمق ِ ستاره سوز
توی این آسمون ِ کاغذی ِ پرنده کش
مطمئن باش ، یه نفر مونده که بیداره هنوز
یه نفر که پا گذاشته روی سرنوشت ِ خاک
یه نفر قدیم تر از گردش ِ اکنون ِ زمین
یه نفر که توی دستاش ، هیجان ِ صاعقه س
یه نفر که می زنه شعله به قانون ِ زمین
تو کتابا می خونید ، که یه سوار باشکوه
میاد از مرزای دور ِ تن کبود ِ بی عبور
تو کتابا می خونید ، که یه شبی ماه بلند
میاد از اونور قله های آفتابی نور
یه نفر که آشناس ، با تن ِ سبزه و درخت
یه نفر که جاریه ، تو ذهن ِ آیینه و آب
یه نفر که روح بیدار ِ دل ِ من و شماس
یه نفر که آینِه می پاشه روی باور ِ خواب
توی چشمش یه ستاره س ، که هزارتا خورشیده
عطر ِ پرهیز ِ نگاش ، دل ِ هوس رّ می شکنه
به جای تبر تو دستش یه چراغه روشنه
توی سینه ش یه پرنده س که قفس رّ می شکنه
|