سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
JavaScript Codes
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عکس‌ خدا در اشک‌ عاشق‌ - تمام زندگی من...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! . . . در دیده ام نور و در دینم بینش بنه . [امام صادق علیه السلام]   بازدید امروز: 55  بازدید دیروز: 1   کل بازدیدها: 126863
 
عکس‌ خدا در اشک‌ عاشق‌ - تمام زندگی من...
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه || تمام زندگی من [137]
[آرشیو(1)]


|| مطالب بایگانی شده || هفته دوم اسفند85
هفته سوم اسفند
نوشتهای پیشین
هفته چهارم اسفند
اولین برداشت 86

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || عکس‌ خدا در اشک‌ عاشق‌ - تمام زندگی من...
رامین
احساسی مهربون عاشق

|| لوگوی وبلاگ من || عکس‌ خدا در اشک‌ عاشق‌ - تمام زندگی من...

|| لینک دوستان من || اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
بی سرزمین تر از باد

|| لوگوی دوستان من ||








|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
عکس‌ خدا در اشک‌ عاشق‌
نویسنده: رامین(جمعه 85/12/18 ساعت 11:42 صبح)

داستانهای زیبا 
عکس‌ خدا در اشک‌ عاشق‌
 داستانهای زیباداستانهای زیبا
  قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.


هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.


قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.


قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و

صبوری‌ آموخت.


تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را.

اما...


روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟


خدا گفت: هست.

 
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.


خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.


آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را

 توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌

عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.

داستانهای زیبا


 

 اینم عکسی که به دوستان قولشو داده بودم واقعا عسل اینه یه انگشت بزن ببین دروغ میگم



نظرات دیگران ( )