شکستن چاره این درد ما نیست
که درد ما براش هیجا دوا نیست
اخه درمون و اسایش حرامه
تو این تن که غم ورنجش مدامه
غم دوری به صحن دل می کوبه
اخه اینجا فقط تنگ غروبه
عجب بی ابروی غم حیا کن
جای نفرین یه شب ما را دعا کن
اخه دیونه دل فرصت نداره
زمستون تا بهار طاقت میاره؟
الان اسفند وخشکم هنوزم
مث هیزوم توی شعله میسوزم
تو حرم شعله ها کاخ خیالم
می گه دنبال یه حس محالم
خدایا عمر ما قابل نداره
بگیر که زندگیم حاصل نداره
کاش میومد و میخوند حرفهای دلمو
نه زنگی .نه حرفی . نه یادگاری
نکنه برات اومد خواستگاری
خب ببینم کیه؟موهاش بلنده؟
توی خیابون بی صدا میخنده؟
چشاش چه جوره؟روشنه؟کشیدس
یقین دارم که شبیه سپیدس
دساش چی؟جنس دساش از بلوره؟
تو صورتش یه چیزی مثل نوره؟
ابروش چی؟حتما ابرواش کمونه؟
اخلاق ورفتارش چی؟مهربونه؟
چه رنگیه؟گندمی یا سفیده؟
چقد دوسش داری؟تبت شدیده؟
کجا دیدیش؟توی محل کارت؟
اون چی.مث تو شده بی قرارت؟
راستی مزش چی؟خیلی برمیگرده؟
همونه که تو رو کرده دیوونه؟
راستی موهاش چه رنگیه؟طلایی؟
یا رنگی مثل رنگ بی وفایی؟
قدش به قدت میخوره عزیزم؟
بردارم اسپند براتون بریزم؟
خب عزیزم منو خبر میکردی
با گریه هام گلویی تر میکردی
ترسیدی من اه بکشم یا نفرین؟
رد شه همون دقیقه مرغ امین
من تو رو نفرینت کنم ؟نمیشه
هنوز دوست دارم مث همیشه
تازه اگه دعاها مستجاب بود
قصه ی ما حالا توی کتاب بود
خلاصه که یه جمله مینویسم
با بارون پلکای سرخ وخیسم
اگه دعاهای منو می خودن
به جای اون منو پیشت می شوندن
تا وقتی کلاغ نره به خونه
این ارزو توی دلم میمونه